October 27, 2012

روز دیگری در پیش است






 روز دیگری در پیش است
چه کسی می خواهد قدم بر کلبه چوبی قلبم بگذارد ..
 چه کسی می تواند بشنود صدای خالی منرا..
 کلمات فقیر, خود را با طناب صوتی ام رها می سازند
کلمات فقیر من، در  درون شیشه ای من ظاهر می شود
 قلب من، زندانی دارد  که عقل در انجا اسیر است ..
وعشق اکنون حاکم پاره خاطرات ذهنم است
...خواهد امد به زودی، متفاوت اما بدون نام 
   فریاد من ریشه در عمق دارند با خود حرفها به همراه دارند
آنها را مانند آتش خارج  خواهم  کرد از سوراخ جهنم قدیمی
 روز دیگری در پیش است


آشفته حال-âşuftahâl

Karışık hâl Geç bu hâlden, Yolu yoktur, Gider sona, Tozlu yollar...  Bu zamanlar Biner sona – Zaman, zaman, Su getir, su... Yandı canım, Kar...