April 8, 2025

عشقش کور شد


 خدا،عشقش کور شد
وقتی انسان، رو به نزول شدابتذال رو آمدُ، انسانیت کور شدوقتی دست‌ها خالیُ شد نابود رفاه،فکر مشغولُ شد حرصِ فردا پی ادعا ... .نگیر روی زِ ما کِگرفتن روحِ ما، شوق مااما میدم امید به این شعر منتهاتو نبینش از چشم ما.ما و من دیگه یکی شدیم،همه اسیر زندگی شدیم.چی بود و چی شد سرازیر شدیمزیر گرفت زمونه، عاصی شدیم.سلام حالت خوبهِ میگم الان،شاید  نباشه دیگه فردا زمان.
برای کمی آرامش، چقدر زمینگیر شدیم،میدونیم
چی بود و چی سرازیر شد اینبار
.رُو گرفتِ زمونه انگار
اما میدم سلام باز اینبار
شاید کمتر شه درد  این  زخم ، 





No comments:

می‌نویسم ـ I write ...