مغزهای بی هویت حاصل تلاش چشمان معصومی شدند کِ هیچ اختیاری زِ خود نداشتند و زمان زخم هایشان را درمان نکرد، چرک کرد غده های سرطانی و اینگونه رقم خورد ... کِ قلمم فرار کند از هر انچه که مغزش را هدف گرفته زیرا می خواهد تنها یک قلم باشد نه کمتر نه بیشتر
خدا،عشقش کور شد وقتی انسان، رو به نزول شدابتذال رو آمدُ، انسانیت کور شدوقتی دستها خالیُ شد نابود رفاه،فکر مشغولُ شد حرصِ فردا پی ادعا ... .نگیر روی زِ ما کِگرفتن روحِ ما، شوق مااما میدم امید به این شعر منتهاتو نبینش از چشم ما.ما و من دیگه یکی شدیم،همه اسیر زندگی شدیم.چی بود و چی شد سرازیر شدیمزیر گرفت زمونه، عاصی شدیم.سلام حالت خوبهِ میگم الان،شاید نباشه دیگه فردا زمان. برای کمی آرامش، چقدر زمینگیر شدیم،میدونیم چی بود و چی سرازیر شد اینبار .رُو گرفتِ زمونه انگار اما میدم سلام باز اینبار شاید کمتر شه درد این زخم ،
Eye He grabs a gun, shoots at the sun, Madness crawling deep inside, Or maybe just the hollow tide. No pause, he screams, he fires, Shouts to the sky that his light conspires, "I cannot see your face, Nor feel your radiant grace, For I am blind, I have no eye." Oh God, can You hear? The darkness is loud, the light unclear, I reach for what I cannot find, A world unseen, a tortured mind. -----+ چشم تفنگ برمیدارد، به سمت خورشید شلیک میکند، دیوانگی در عمقش خزیده، یا شاید فقط موج خالی در درون. بیوقفه فریاد میزند و شلیک میکند، به آسمان میگوید که نورش فریبکار است، "چهرهات را نمیبینم، و نورت را حس نمیکنم، چون کورم، چشمی ندارم." خدا، آیا میشنوی؟ تاریکی بلند است، نور نامعلوم، دست دراز میکنم به سوی آنچه نمییابم، جهانی ندیده، ذهنی عذابکشیده.
Comments
dove sei?
..(rock & love song : songs' style )
hey tu non importa dove ti trovi
Sono solo così come lo sei tu
non posso stare qui, non posso stare senza te
Hey tu puoi sentire VOGLIO TEEEEEE ...
amore mio amore mio sono solo dove sei!!
hey tuuuu uh uh dove sei??
şukran.:)))
and Orhan Merhaba :))