ساعت پنج صبحه که پدید می آید شعری
مینویسم تا پرده ور افتد و کلمات ظاهر شوند
شعرم نوست ، جنسش از ذهن و افکار توست
پیچیده کمی احوالم، مکثم را ندید بگیر
که اینطور میاید شعر،در لحظه پدید آید تصویر
ابزار اجتماعی از من گرفته شد،چرا که جیبم
اینروزا خالی شد
نمیدونم چه نوشتم اما تو بخوانش
ساعت پنج و شش دقیقه
شعرم متولد شد با نام
منافریدونی