May 16, 2025

آشفته حال-âşuftahâl

Karışık hâl

Geç bu hâlden, Yolu yoktur, Gider sona, Tozlu yollar...

 Bu zamanlar

Biner sona – Zaman, zaman, Su getir, su... Yandı canım, Karışık hâl!

Durmaz hâlim,

 Yol sonadır, Yandı canım – Su getir, su, Su getir, su!

(Çeviri: Mena Feriduni)

  

___________________

آشفته حال

بُگذَر از این آشفته حال

زین زوال ،صاحب نداش

ک رَوَد رو به رِوااال

مسیرِ این آشفته حال

ک بود پر غبار ، بَر زِوال

سوار شداین روزگار،روزگار،روزگاااار

آب بیار،آب بیار، آب بیار

جانم سوخت ،جانم سوخ

آشفته حاااال

مانی برقرار، روی گشته بر زَوال ..

جانم سوخت،آب بیار،آب بیار،آب بیار،

منا فریدونی








April 20, 2025

منا فریدونیـ, چرا کسی خوشبختی رو ندید

 روزای خوش از ترک دیوار پیدا بود

تصویرا مغشوش  و بیصدا بود
روزای خوشو چرا کسی ندید
بین هیاهو و درگیری شدید
یکی داشت زنده میشد از مردنُ
گلی شکفت از پژمردگی
دلم رهید از افسردگی
چرا کسی خوشبختی رو ندید
وقتی دنبال بودیم لای کتابا
قصه و فیلم و لای عاشقا
روزای خوش بود اما پیدا
گلی شکفت، دلم رهیدُ
از پشت ابر، افتاب شد پیدا
چرا کسی خوشبختی رو ندید

April 8, 2025

عشقش کور شد


 خدا،عشقش کور شد
وقتی انسان، رو به نزول شدابتذال رو آمدُ، انسانیت کور شدوقتی دست‌ها خالیُ شد نابود رفاه،فکر مشغولُ شد حرصِ فردا پی ادعا ... .نگیر روی زِ ما کِگرفتن روحِ ما، شوق مااما میدم امید به این شعر منتهاتو نبینش از چشم ما.ما و من دیگه یکی شدیم،همه اسیر زندگی شدیم.چی بود و چی شد سرازیر شدیمزیر گرفت زمونه، عاصی شدیم.سلام حالت خوبهِ میگم الان،شاید  نباشه دیگه فردا زمان.
برای کمی آرامش، چقدر زمینگیر شدیم،میدونیم
چی بود و چی سرازیر شد اینبار
.رُو گرفتِ زمونه انگار
اما میدم سلام باز اینبار
شاید کمتر شه درد  این  زخم ، 





August 20, 2021

نقد من

 مغزهای بی هویت
حاصل تلاش چشمان معصومی شدند
کِ هیچ اختیاری زِ خود نداشتند
و زمان زخم هایشان را درمان نکرد،
چرک کرد غده های سرطانی
و اینگونه رقم خورد ... کِ قلمم فرار کند
از هر انچه که مغزش را هدف گرفته
زیرا می خواهد تنها یک قلم باشد  
نه کمتر نه بیشتر

June 11, 2015

زمین - Ground

Wrote on cloud sky
My breath is tight dear
Wind is dusty , my mistress
Tree root , is dead
Earth is free , not tightness
Be wise , do not waste the sea
My eyes , to this piece of soil
In the world, you ask a man
Do not destroy Earth
Earth is alive and gives life
With your stupidity , do not hurt the earth


بر آسمان ابر مینویسد 
نفسم تنگ است نازنینم 
باد پر از گرد است دلربایم 
ریشه درخت خشک است 
زمین ازاد است تنگش نکن 
عاقل باش دریا را زباله دان نکن 
چشم من به این تکه خاک است 
در جهان ادمی از تو خواهم 
تباهش نکن 
زمین زنده است 
تو سیاهچالش نکن
م.فریدونی



November 18, 2014

winter comes



The silence breaks so cold

And break my heart
Something starts to freeze
I think it was my soul
Oh , my poor soil
IT was as a dead body
And the sun will cry
And will absorb when trees are dying
No flower , no lover can 
Lives without soul
Can you feel it
Or guess it
Yes sun is frozen at the horizon 
After a wild wind blows

 It shows it is frozen time 

Yeah winter comes

And winter will comes, 
Frozen times , winter comes

آشفته حال-âşuftahâl

Karışık hâl Geç bu hâlden, Yolu yoktur, Gider sona, Tozlu yollar...  Bu zamanlar Biner sona – Zaman, zaman, Su getir, su... Yandı canım, Kar...