Mona66II
I have been a poet since 2012. Here I share my personal and some famous poems. Hope you enjoy it.
November 16, 2025
November 13, 2025
November 12, 2025
November 11, 2025
قهر _Fury
November 10, 2025
خالق
.حس کردم خالقم را
نه آنگونه که گفتند و میگویند
ترسیدم از شیطان ، نه آنطور که میگویند
دیدم فرشته را، نه آن مَه رویی که آنان میگویند
هر سه را دیدم ، حس کردم و به ناگاه ترسیدم
چراکه هر سه در من هستند
من از خود گُرخیدَم
نه آنطور ک آنان میپَر وَراندند در ذهنم
ماتم و مذهب میخورانند به هر نحو بر روحم
من از خود گرخیدم وقتی حس کردم خالقم را
در کنارش شیطان و فرشته را، که هر سه در ذاتم بودند
و یک آن
مرا لرزاندُ رها کرد لحظه ای به حال خود
Your look نگاهت
من آشنا نیستم با نگاهت
نگاهت که نمیداند چیس در درونم
که درونم میجنبد گاه دلشوره هایی
دلشورههایی ک میشوند مبدل به صداهایی
صداهایی که بروز نمیابند اما میشوند دلشورههایی
در درونم که نگاهت نمیدانند چیست
و من که آشنا نیستم با نگاهت.
I am unacquainted with your look,
Your look, which is ignorant of what's within me,
Of what stirs inside—these spells of dread,
Dreads that convert themselves to echoes,
Echoes that cannot break out, but revert to dread
Deep within me, that your look cannot know.
And I, unacquainted with your look.
November 8, 2025
میسازم - Makes
میسازم با نگاهت معنی آن دقایق را
هرچند طولانی نباشد
لحظه ای خوش خیال خواهم بود
اگر که لحظه در اختیارِ من وتو باشد
آرامش را ورق میزنم
آن لحظه که جزیی از تو خواهم بود
بگذار زمان و مکان بلرزد از بارِ حسدِ
آن لحظه که برایمان ، تمام دنیا خواهد بود
I weave meaning through your gaze's light,
However brief its stay,
In blissful dreams I'll dwell awhile
If time belongs to us today.
I turn calm's pages, slow and deep,
When I become a part of you,
Let spacetime tremble with envy's sweep -
That moment makes all worlds feel new.
-
بخار میگردند حرفهایم سرد میشود باز آغوشت ای شعر کلماتم بی پناهند نفسم سرد است این حرفها گرما را میفهمند آویزان مانده اشکی بی ثمر ماند...
-
میسازم با نگاهت معنی آن دقایق را هرچند طولانی نباشد لحظه ای خوش خیال خواهم بود اگر که لحظه در اختیارِ من وتو باشد آرامش را ورق میزنم آن ل...


.jpeg)